سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | ارتباط با من | درباره من | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 183771 | بازدیدهای امروز: 16| بازدیدهای دیروز: 7
درباره خودم
سفارش تبلیغ
لوگوی وبلاگ

مطالب قبلی
مطالب قبلی
لینک های دوستان
لوگوی دوستان
اشتراک
 

خواجه یوسف همدانی، قدّس سرّه

 

   امام ابو یعقوب یوسف بن ایوب بن یوسف بن حسین و هرة بوزنجردی همدانی، «پیر بنیان گذاران طریقت نقشبندی» است که به سال 440 یا 441 هجری در بوزنجرد همدان دیده به جهان گشود.

در آغاز جوانی برای کسب علوم و معارف اسلامی به سال 458 یا 459 در سن 18 سالگی راهی بغداد شد و فقه شافعی را در نزد شیخ ابراهیم بن علی بن یوسف فیروز آبادی فرا گرفت و نیز از محضر شیخ ابو اسحق شیرازی(متوفی 476) فقیه معروف شافعی که در آن روزگار ریاست نظامیه را به عهده داشت،کسب فیض کرد. تازه جوان بوزنجردی از اقران پیشی گرفت و به اصفهان و بخارا و سمرقند و خراسان و خوارزم و ماواء النهر سفر کرد و در سال 506 به بغداد باز گشت و در همان مدرسه نظامیه که روزگاری شاگرد آنجا بود، مجلس وعظ و تدریس تشکیل داد. وی طبق نوشتة جامی در تصوف به ابوعلی فارمدی(متوفی 477) دست ارادت داد و با شیخ عبدالله جوینی و شیخ حسن سمنانی صحبت داشته است.

   خواجه یوسف مرو را برای اقامت خویش برگزیده و در آنجا خانقاهی بنا کرده بود که از نظر تکریم آن را «کعبة خراسان » میگفتند و در سالهای آخر زندگی برای ارشاد و هدایت سالکان، اغلب به هرات سفر میکرد و در آخرین بار که از این شهر به مرو میرفت در میان راه در شهر بامیین به سال 535 وفات یافت و جنازة او را در همانجا به خاک سپردند اما پس از مدتی یکی از شاگردانش به نام ابنالنجار جسدش را به مرو انتقال داد و اینک آرامگاه او در محلی به نام بیرام علی در 30 کیلومتری شمال مرو مطاف اهل دل است.

   یکی از آثار ارزندة خواجه یوسف کتاب «رتبةالحیات» است که گنجینهای گرانقدر از نثر کهن فارسی به شمار میرود.

 

 

 

 

مطالب مرتبط:

آشنایی با طریقت نقشبندی(یک مقالة مفصل)

ویژه: شرح حال مختصر تمام پیشوایان طریقت نقشبندیه

 




نویسنده: سعیدی(چهارشنبه 89/1/4 :: ساعت 3:43 صبح)

شیخ ابو علی فارمدی، قدّس سرّه

 

   فضل یا فضیل بن محمّد، شیخ الشیوخ خراسان در قرن پنجم، پیرو مذهب شافعی و محل اقامتش فارمد بوده است.

  وی ابتدا در نیشابور از محضر شیخ ابوسعید ابیالخیر کسب فیض کرده و چون از نیشابور به میهنه بازگشته به شاگردی نزد شیخ ابوالقاسم قشیری شده است. ابو علی در طریقت به دو سوی انتساب دارد، یکی ابوالقاسم گرگانی(متوفی 450هـ .) و دیگری شیخ ابوالحسن خرقانی و نیز همزمان با خلیفه القادر بالله عباسی است و از سلاطین، معاصر طغرل بیگ و الب ارسلان سلجوقی و سلطان ملکشاه می باشد.

   همچنین شیخ طریقت امام محمد غزالی است. وفات ابوعلی به سال 477 هجری اتفاق افتاده است.

 

 

مطالب مرتبط:

آشنایی با طریقت نقشبندی(یک مقالة مفصل)

ویژه: شرح حال مختصر تمام پیشوایان طریقت نقشبندیه

 




نویسنده: سعیدی(چهارشنبه 89/1/4 :: ساعت 3:34 صبح)

شیخ ابوالحسن خرقانی، قدّس سرّه

 

   ابوالحسن علی بن جعفرخرقانی، سلطان المشایخ و قطب روزگار در عصر خود بود و بر حسب ظاهر تربیت و اجازة ارشاد از شیخ ابوالعباس قصاب آملی یافته ولی به طریق اویسی از روحانیت بایزید بسطامی بهرهمند بوده است و فاصلة زمانی این دو عارف بزرگوار حدود یک قرن است.

   نقل است که بایزید یاران را از ولادت وی خبر داده و گفته بود: چون من درگذرم، سالها پس از من عارفی بزرگ ظهور کند و من اینک بوی او را استشمام میکنم و مولانا جلالالدّین رومی نیز بدان اشاره میکند(1).

چون از این بشارت روزگاری دراز گذشت و سالهای هجرت نبوی به حدود 348 و به قولی 352 رسید، ابوالحسن در خرقان از قراء بسطام قدم به عرصة وجود گذاشت. پدرش مردی دهقان بود و به کار زراعت اشتغال داشت، اما ابوالحسن از همان آغاز کودکی، آثار هوش و ذکاوت از سیمایش آشکار بود و همزمان با تحصیل در راه تصوف و عرفان گام برداشت تا به سرحد کمال رسید و دارای کرامات بسیار شد و سلطان محمود غزنوی برای زیارت او از غزنین به خرقان رفت، اما با کبر شهریاری در آمد و با دولت فقر از نزد وی برخاست.تاریخ وفات شیخ را دهم محرم سال 425 هجری در سن 75 سالگی ثبت کردهاند.

ــــــــــــــــــــــــــ

1. (حکایت پیشگویی شیخ بایزید در دفتر چهارم مثنوی با این بیت آغاز می‌شود: آن شنیدی داستان بایزید/ که ز حال بوالحسن پیشین چه دید؟).

 

 

مطالب مرتبط:

ویژه: شرح حال مختصر تمام پیشوایان طریقت نقشبندیه




نویسنده: سعیدی(چهارشنبه 89/1/4 :: ساعت 3:20 صبح)

شیخ بایزید بسطامی، قدّس سرّه

 

   ابویزید طیفور بن عیسی بن آدم بن سروشان ملقب به «سلطان العارفین» در عصر خویش یگانة روزگار و از خلفای بزرگ امام جعفر صادق بوده است. جدّش از آتش پرستی به دین اسلام گرویده و از اقران یحیی بن معاذ رازی از فضلای قرن سوم بود. بایزید مدّت سی سال به مجاهدت و ریاضت مشغول بود و پیران بسیاری را خدمت کرد تا بدانجا رسید که جنید در بارة وی گفت: بایزید در میان ما چون جبرئیل در میان فرشتگان است.

  یحیی بن معاذ بدو نوشت که من از بسیار نوشیدن بادة محبت مست شدهام، بایزید در پاسخ نوشت: دیگری را جز تو چاره چیست که دریا دریا از این باده نوشیده و هنوز تشنه کام است ؟ خود چنین گوید که: شبی در محراب پایم را دراز کرده بودم، آوازی شنیدم که هر که با پادشاهان نشیند، شایسته است شرط ادب نگاهدارد. وفاتش در سال 261 و به قولی 264 هجری اتفاق افتاده است. و به قول صاحب شذرات هنگام وفات 73 ساله بوده است.

از سخنان اوست: خدا را به خدا و جز وی را به نور او شناختم و نیز گوید: « الدنیا لإهلها غرورٌ فی غرور و الآخرة لإهلها سرورٌ فی سرور و محبت الله لإهل محبته نورٌ علی نور».

 

 

مطالب مرتبط:

آشنایی با طریقت نقشبندی(یک مقالة مفصل)

ویژه: شرح حال مختصر تمام پیشوایان طریقت نقشبندیه




نویسنده: سعیدی(چهارشنبه 89/1/4 :: ساعت 3:17 صبح)

امام جعفر صادق، رضی الله عنه

 

   جعفر بن محمّدباقر بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، رضی الله عنهم، مکنّی به ابو عبدالله و ابو اسماعیل و ملقب به صادق در سال 80 هجری در مدینه دیده به جهان گشود. مادرش «فروه» دختر قاسم بن محمّد بن ابیبکر صدّیق است.

   امام جعفر صادق، رضی الله عنه، در زهد و تقوی و علوم متداول یگانة روزگار بود، و او را به سبب امانت داری و صدق گفتارش «صادق» لقب دادهاند و از تابعین بزرگ بود و در علوم پایگاهی بلند داشت. بسیاری از بزرگان عصر بخصوص امام ابوحنیفه و امام مالک از محضرش استفاده بردند و نیز جابر بن حیّان طرسوسی کیمیاگر معروف و دانشمند بزرگ اسلامی افتخار شاگردی او را داشت. او رسائل استاد خویش را در مجموعهای گرد آورده که در کشف الظنون از آن سخن به میان آمده است. وفات امام جعفر صادق،رضی الله عنه، به سال 148 هجری اتفاق افتاده و در گورستان بقیع مدفون است.

 

 

مطالب مرتبط:

ویژه: شرح حال مختصر تمام پیشوایان طریقت نقشبندیه




نویسنده: سعیدی(چهارشنبه 89/1/4 :: ساعت 3:12 صبح)

حضرت قاسم بن محمّد بن ابیبکر، رضی الله عنه

 

   وی از تابعین بزرگ و کنیهاش ابو محمّد است و پسر خالة امام زین العابدین، رضی الله عنه، بوده است. مادرش یکی از دختران یزدگرد ساسانی(1) است.

   گویند در مدینه از او فاضلتر کسی نبود و احادیث بسیاری بدو نسبت دادهاند و یکی از فقهای هفتگانة این شهر بوده است. سال وفاتش به درستی معلوم نیست و گویا در یکی از سالهای 102 تا 112 هجری به سن 70 سالگی در حالی که بینائی خویش را از دست داده در محلی به نام قدید(در بین مکّه و مدینه) وفات یافته و وصیت کرده بود با همان جامهای که نماز میخوانده است به خاکش بسپارند. مؤلف شذرات تاریخ وفاتش را سال 101 و 102 و 108 هجری ذکر نموده است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. یزدگرد ساسانی دارای سه دختر بوده است:یکی از آنان همسر امام حسن و مادر امام زین‌العابدین است و دیگری زوجة محمّد بن ابی‌بکر و مادر قاسم و دختر سوم همسر عبدالله بن عمر و مادر سالم از مجتهدین نامی است.

 

 

مطالب مرتبط:

ویژه: شرح حال مختصر تمام پیشوایان طریقت نقشبندیه




نویسنده: سعیدی(چهارشنبه 89/1/4 :: ساعت 3:9 صبح)

حضرت سلمان فارسی، رضی الله عنه

 

   ابو عبدالله سلمان از اصحاب بزرگ پیامبر، به سلمان الخیر مشهور بود. وی اصلش از اصفهان بود، از قریه ای به نام «جی» و مانند نیاکان خویش دین مجوسی داشت.

   پدرش دهقان بود، روزی وی را به طلب کاری به مزرعه فرستاد، در آنجا گذارش به کلیسای نصاری(مسیحیان) افتاد که جمعی در آنجا به عبادت مشغول بودند، سلمان چنان تحت تأثیر این نیایش قرار گرفت که با آنان به عبادت پرداخت و پرسید: منشاء و ریشة این دین کجاست؟ گفتند در شام، آنگاه راهی آن دیار شد و در جستجوی کسی بود که وی را رهبری کند، از شهرهای موصل و نصیبین دیدن کرد و در کلیساهای نصاری به خدمت مشغول شد ولی مطلوب خویش را نمییافت، سرانجام به عموریه رفت و در آنجا از راهبی که در حال احتضار بود شنید که در سرزمینی که دارای نخلستان است پیامبری بر دین ابراهیم مبعوث خواهد شد که صدقه نمیستاند ولی هدیه میپذیرد و نشان مهر نبوت در میان دو کتف اوست.

   سلمان همراه قبایلی از بنیکلب راهی سرزمین عربستان شد و چون به وادی القری رسید، وی را اسیر کرده به مردی یهودی فروختند و او در نخلستان به کار مشغول شد تا اینکه مردی از بنیقریظه از مدینه بدانجا آمد و او را از صاحبش خریده با خود به مدینه برد. سلمان نشانههائی را که در عموریه از آن راهب نصرانی شنیده بود در پیامبر، صلّی الله علیه و سلّم، یافت و به دین اسلام گروید. رسول اکرم وی را از صاحبش خرید و آزاد کرد.

   بعدها اگرچه حضرت عمر، رضی الله عنه، وی را والی مدینه ساخت، اما سلمان از دسترنج خویش میزیست و حقوق خود را به فقرا می‌بخشید، از کسی چیزی نمیگرفت و خانه و کاشانهای نداشت، همواره در سایة دیوارها و نخلستانها به سر می برد و با زنی از اهالی کنده ازدواج کرد و در اغلب غزوات در التزام پیامبر بود و در غزوهای به پیشنهاد او بر گرد مدینه خندقی کندند که بعدها به غزوة خندق معروف شد.

   سلمان تا زمان رحلت پیامبر، صلّی الله علیه و سلّم، در خدمت او بود و به سال 35 یا 36 هجری در اواخر زمان خلافت عثمان، رضی الله عنه، در مدائن وفات یافت(1) و در همانجا به خاک سپرده شد و به قولی در عهد خلافت، عمر رضی الله عنه، در گذشت.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. به قول مؤلف «الأنوار القدسیّه» وفاتش به سال 34 یا 36 هجری در محّلی به نام «داءالبطن» در مدائن اتفّاق افتاده است.

گویند چون وفاتش نزدیک شد،همسر خویش را گفت:مقداری مشک در خانه است،آن را با آب بیامیز و در اطراف من بپاش که اکنون قومی خواهند آمد. وی چنان کرد و چون بیرون آمد،صدای او را شنید که گفت:« السّلام علیک یا رسول الله» و چون به نزد او رفت،چشم از جهان فرو بسته بود.

 

 

مطالب مرتبط:

ویژه: شرح حال مختصر تمام پیشوایان طریقت نقشبندیه




نویسنده: سعیدی(چهارشنبه 89/1/4 :: ساعت 3:3 صبح)

                                                       شرح حال حضرت ابوبکر صدّیق، رضی الله

 

   افضل البشر بعد از رسول اکرم، صلّی الله علیه و سلّم، ملقّب به صدّیق اکبر و عتیق، پدر عایشه، رضی الله عنها، که مدّت چهل سال شرف مصاحبت پیامبر، صلّی الله علیه و سلّم، را داشت، چون پیامبر رحلت فرمود، وی اندوهگین بر بالین رسول گرامی، صلّی الله علیه و سلّم، آمد و در حالی که میگریست، گفت: « عشت طیباً و مت طیباً، ما اطیبک حیاً و میتاً، آمنتُ بکَ میتاً کما آمنتُ بک حیاً » (پاک زیستی و پاک درگذشتی،در زندگی و مرگ چه پاک و خوشیوئی! به تو ایمان می‌آورم در حال مرگ، همچنانکه در روزگار زندگانیت به تو ایمان آوردم).

   در قرآن کریم آیة «... فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ : پس خداوند گروهى را خواهد ‏آورد که آنان را دوست مى‏دارد و آنان هم او را دوست می‌دارند (مائده/54) » در شأن حضرت ابوبکر، رضی الله عنه، شرف نزول یافته است.

   وی دو سال و چهار ماه پس از واقعة عاملالفیل ولادت یافت، مادرش ام الخیر سلمی دختر صخر بن عمر بن کعب بن تمیم بن مرّه است و دختر عم ابوقحافه (پدر ابوبکر ) بود.

از مردان، ابوبکر، رضی الله عنه، نخستین کسی است که به پیامبر، صلّی الله علیه و سلّم، ایمان آورد، زیرا در سیمایش نوری مشاهده کرد که بیش از پیش بود و به فراست در یافت که وحی بدو نازل شده است. ابوبکر، رضی الله عنه، نخستین خلیفه از خلفای راشدین میباشد و تنها کسی است که در مهاجرت پیامبر، صلّی الله علیه و سلّم، به مدینه همراه وی و در غار ثور یار او بوده و آیة « ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ (توبه/40) » در بارة اوست و از این رو ابوبکر، رضی الله عنه، به « یار غار» معروف شده است و از عشرة مبشّره است (ده تنی که پیامبر(ص) به آنان مژدة بهشت داده)، هم اوست که در محضر رسول گرامی،صلّی الله علیه و سلّم، به سبب کمال فضیلت و درایت و احاطهاش بر علوم، میتوانست فتوی دهد، چنانکه حضرت دربارة وی فرموده است: «ما طلعت الشمسُ و لا غربت علی احد افضل من ابی‌بکر الّا ان یکون نبی» (آفتاب بر کسی برتر از ابوبکر نتابیده و غروب نکرده،مگر اینکه آن کس پیامبر باشد).

   ابوبکر، رضی الله عنه، سخنان جبرئیل را با پیامبر میشنید، اما او را نمیدید و چون تمام اموالش را در راه خدا بخشید و چیزی از آن برای خود باقی نگذاشت، جبرئیل فرود آمد و پیامبر را گفت: « یا محمّد! از سوی حق تعالی ابوبکر را سلام برسان و او را بگوی که پروردگارت میفرماید: آیا در این فقر و مسکنت از من راضی هستی یا نه؟ ». ابوبکر، رضی الله عنه، گریست و گفت: «من از خدا راضی باشم یا نه؟، من از او راضیم، آری، از او راضیم».

   وی قرآن را جمع آوری کرد و آن را به حفصه دختر عمر ، رضی الله عنه ، و همسر پیامبر،صلّی الله علیه و سلّم، سپرد و در بسیاری از غزوات همراه پیامبر، صلّی الله علیه و سلّم، بود.

   ابوبکر، رضی الله عنه، در یازدهمین سال هجرت پس از رحلت پیامبر، صلّی الله علیه و سلّم، به خلافت رسید و در سال سیزدهم، شب سهشنبه 22 جمادی الاخری، بین نماز مغرب و عشاء در سن 63 سالگی وفات یافت. مدّت خلافتش دو سال و چهار ماه بود و آرامگاهش به حرمت رسول اکرم ، صلّی الله علیه و سلّم، فرودتر از مرقد پاک و منوّر اوست.

 

 

 

مطالب مرتبط:

آشنایی با طریقت نقشبندی(یک مقالة مفصل)

ویژه: شرح حال مختصر تمام پیشوایان طریقت نقشبندیه




نویسنده: سعیدی(چهارشنبه 89/1/4 :: ساعت 2:50 صبح)

خواجه عبدالخالق غجدوانی از بزرگترین پیران طریقت نقشبندی و از مشایخ نامی ماوراءالنّهر است. سلسلة خواجگان منسوب بدوست و هشت اصل از اصول یازدگانة طریقة نقشبندی ازوست.

مولدش قریة «غجدوان» است، دیهی شهرمانند بر شش فرسنگی بخارا پدرش عبدالجمیل نامی بوده است معروف به «عبدالجمیل امام»،مقتدای وقت و عالم به علوم ظاهر و باطن و نسبش به «امام مالک» می‌رسیده است و در روم سکنی داشته است. به سبب حوادث ایام با متعلّقان خود به ماوراءالنّهر مهاجرت می‌کند و در غجدوان اقامت می‌گزیند و در همین جا عبدالخالق به دنیا می‌آید.

خواجه عبدالخالق در مبادی حال در بخارا به تحصیل علوم می‌پردازد. از استادانش فقط نام «امام صدرالدّین» در برخی مآخذ ذکر شده که عدالخالق بر او تفسیر می‌خوانده است.

در سن بیست و دو سالگی به هنگام اقامت «خواجه یوسف همدانی»(553 ـ 440 هـ) در بخارا، از او طریقت می‌گیرد و پس از رفتن خواجه یوسف به خراسان، عبدالخالق به ریاضت و خلوت و مجاهدت می‌نشیند و پس از چندی به ارشاد می‌پردازد. تا آنگاه که در 575 هـ وفات می‌یابد و در همان دیه غجدوان به خاکش می‌سپرند. او خود وصیت کرده بوده است که قبرش را عمارت نکنند لاجرم کس را مجال آن نبود که تربت منوّر ایشان را عمارت کند، بدان طریق ماند. منابع متأخرتر از عمارت مزار حکایت می‌کند و اینکه آنجا زیارتگاهی معتبر بوده و مجاورانی داشته است. خواجه ملای اصفهانی که در شوال 914 هـ  به همراه سلطان محمّد شیبانی به زیارات آنجا رفته، از این مزار توصیفی کرده است. نایب الصدر شیرازی نیز در1316 ق. به غجدوان رفته و مزار خواجه را زیارت کرده است.

در مقامات عبدالخالق رساله‌ای نوشته شده است که نسخه‌ای از آن در مجموعه‌ای است محفوظ در کتابخانة موزة بریتانیا و این همان رساله‌ای است که مرحوم نفیسی آن را بر اساس نسخه‌ای تازه نویس و مغلوط در فرهنگ ایران زمین(ج2 سال 1333) چاپ کرده است. بنا به نوشتة این رساله عبدالخالق تلقین ذکر خفیه از «خضر» گرفته و خضر «پیر سبق» او بوده و خاجه یوسف پیر «صحبت و خرقه».

« بهاءالدّین نقشبند» خود را پروردة روحانیت عبدالخالق غجدوانی می‌دانست و متأثّر از او بود. به همین جهت است که طریق نقشبند بر اساس تعالیم خواجه عبدالخالق بنیان شده است.

خواجه عبدالخالق مبنای طریقة خود را بر این هشت اصل نهاده بود: هوش در دم، نظر بر قدم،خلوت در انجمن،سفر در وطن،بازگشت،نگاه‌داشت و یادداشت. بهاءالدّین نقشبند این هشت اصل را گرفت و خود سه اصل دیگر(وقوف قلبی،وقوف عددی،وقوف زمانی) بدانها افزود. و بنای طریقت نقشبندی این یازده کلمه شد.

خواجه عبدالخالق به مانند اخلاف نقشبندیش از صوفیان میانه‌رو بود، مواظب سنّت و ملازم شریعت بود(در رسالة وصایا می‌گوید:« بر تو باد بر سنّت و جماعت ملازمت نمایی و بر طریقت سنّت قدم زنی، که هرچه نو بیرون آورده‌اند، آن مخالف سنّت و جماعت است، آن ضلالت است...») و نیز ذکر جهر را منکر بود و ذکر را ذکر خفیه می‌دانست.

عبدالخالق شعر نیز می‌سروده است در متن مقامات سه رباعی از او نقل شده و در پایان همین مقامات کاتب یک قطعة نه بیتی به نام «دهقان‌نامه» و یک رباعی به نام او نوشته است.

در مجموعه‌های خطی چند رسالة کوچک منسوب به خواجه عبدالخالق موجود است و از آن جمله یکی رسالة «وصیت‌نامه» است که به نامهای «وصایا» و«نصایخ» نیز مشهور است. به گفتة فخرالدّین کاشفی، این رساله را عبدالخالق برای فرزند معنوی خود «خواجه اولیاء کبیر» نوشته است. از این رساله نسخی چند در کتابخانه‌های جهان موجود است. و عبدالخالق در آن مریدان را به اتباع سنّت و اجتناب از هوی و بدعت و پرهیز از رذایل اخلاقی و دوری از صوفیان جاهل... سفارش کرده است.

رسالة آداب طریقت را که برخی اثری جداگانه از او شمرده‌اند ظاهراً همین رسالة وصیت‌نامه باشد چه اوّلاً موضوعات و مطالب هردو رساله یکی است و ثانیاً در رسالة آداب طریقت نیز، نصایح خطاب به خواجه اولیاء کبیر است(1).

ــــــــــــــــــــــــــــ

 1. قدسیه، کلمات بهاءالدّین نقشبند، با تصحیح و مقدمة احمد طاهری عراقی، صص 35 ـ 32 با اندکی تصرّف و تلخیص.

 

 

مطالب مرتبط:

 

ویژه: شرح حال مختصر تمام پیشوایان طریقت نقشبندیه

 

 

 




نویسنده: سعیدی(چهارشنبه 87/7/24 :: ساعت 1:10 صبح)

   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ